اگر آدمها بهجای خیره شدن به چشم یکدیگر یه نافهای همدیگر نگاه میکردند، همیشه راه بهتری برای حل اختلافهای خود مییافتند. زیرا بر خلاف چشمها، اثری از عشق یا نفرت در ناف آدمها یافت نمیشود. ناف آدم دکمهای است که آسوده روی شکم جای گرفته و فیلسوفانه لبخند می زند.
متن بالا نوشتهای از ریونوسوکه آکوتاگاوا داستان نویس ژاپنی است. اما چند نکته درباره این نویسنده ژاپنی:
۱- او پدر داستان نویسی کوتاه ژاپن است و هر ساله به افتخار او جایزه ادبی اهدا میگردد که در ژاپن به نام جایزه آکوتاگاوا مشهور است.
۲- او در سن ۳۵ سالگی خودکشی کرد.
۳- تا زمان مرگش نزدیک به ۱۰۰ داستان از او به چاپ رسید.
۴- نخستین داستان چاپ شده او راشومون بود که بعدها توسط آکیراکوراساوا فیلمی با همین نام ساخته شد که مورد توجه غربیها قرار گرفت.این فیلم کوراساوا اسکار افتخاری را نیز نصیب خود کرد.
۵- احمد شاملو چند داستان او را تحت کتابی با نام “دماغ” به چاپ رسانده است.
پیوست: پدر داستان کوتاه نویسی فارسی یعنی محمدعلی جمالزاده رو هم فراموش نکنیم. برای مطالب روزانه عضو کانال تلگرام مامبوجامبو شوید.
تاریخ نگارش : ۲۸ام آبان ۱۳۹۵
تعداد نظرات : 9 (شما هم دیدگاه خود را بیان کنید)
ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها هنگامی جوهر خود را بروز می دهیم
که درهم شکسته شویم تا کاملا از پا درنیامده ایم جوهر واقعی خود را بروز نمیدهیم …
بهومیل هرابال/ تنهایی پرهیاهو
پیوست: بخوانید پست “خیانت” را از هرابال !
تاریخ نگارش : ۱۹ام تیر ۱۳۹۴
تعداد نظرات : 14 (شما هم دیدگاه خود را بیان کنید)
بین شاعرهای زمانه ما، من دوستدار گروس عبدالملکیان هستم، شاعری متولد سال ۱۳۵۹ با کارهایی بسیار تحسین شده. اگه گروس رو نمیشناسید و از کارهاش نخوندید بهتره بگم میتونه براتون اتفاق مهمی محسوب بشه آشنایی با اشعار این شاعر.
بیوگرافی گروس رو از وبسایت رسمی خودش بخونید و همچنین از ویکیپدیا. من هم چند تا از اشعار کوتاهش رو اینجا بازنشر میکنم تا شاید براتون انگیزهای باشه برای خرید کتابهاش.
شعر اول:
گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم !
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود …
شعر دوم:
هر نتی که از عشق بگوید…
زیباست
حالا
سمفونی پنجم بتهوون باشد
یا زنگ تلفنی که…
در انتظار صدای توست…
شعر سوم:
ما
کاشفان کوچه های بن بستیم
حرف های خسته ای داریم
این بار
پیامبری بفرست
که تنها گوش کند.
شعر چهارم :
پیــراهــنت در بــاد
تــکان مــی خــورد!
ایــن تنــها پــرچمــی اســت
کــه دوســتش دارم!
شعر پنجم:
دستانِ من نمیتوانند
نه نمیتوانند
هرگز این سیب را
عادلانه قسمت کنند
تو
به سهم خود فکر میکنی
من به سهم تو
پیوست۱ : گروس عبدالملکیان، فرزند محمدرضا عبدالملکیان است. این مصاحبه او را بخوانید که در مصاحبه اشاره شده چرا اسم فرزندش را گروس گذاشته است.
تاریخ نگارش : ۱۰ام اردیبهشت ۱۳۹۴
تعداد نظرات : 23 (شما هم دیدگاه خود را بیان کنید)
تصویر بالا متعلق به پاگان مین یک شرور و خبیث تمام عیار است ! البته در دنیایی بازیها و آن هم بازی farcry موضوع این پست دنیایی بازی نیست. بلکه اشاره به اصطلاح “آنتاگونیست” است. آنتاگونیست یعنی ضدقهرمان. آنتاگونیستها همواره در آثار کلاسیک یونانی وجود داشتهاند و همواره در جنگ و ستیز با قهرمان اصلی داستان هستند. پس تا اینجا آنتاگونیست یعنی ضدقهرمان. [درباره ضدقهرمان در ویکیپدیا مطالعه کنید.]
شخصیت بالا “آجای گاله” نام دارد او قهرمان اصلی بازی farcry و در ستیز با پاگان مین است. او یک پروتاگونیست است ! بله پروتاگونیست یعنی قهرمان اصلی داستان.
سهراب، هملت، سیاوش همگی پروتاگونیست و قهرمانان اصلی داستانهای خود بودهاند.
تصویر بالا نگارهای از هملت از کتاب هملت اثر شکسپیر کبیر است.هملت یک پروتاگونیست نمونه است. [درباره قهرمان اصلی از ویکیپدیا بخوانید]
تا اینجای داستان با آنتاگونیستها و پروتاگونیستها آشنا شدیم حیف است با عبارت آنتاگونیسم و معادل فارسی آن یعنی “ستیهندگی” آشنا نشویم.
آنتاگونیسم که در فارسی به ستیهندگی معنی شده به دید کلی معاشرت غیراجتماعی انسانهاست. [درباره ستیهندگی در ویکیپدیا بخوانید.]
پیوست: منرا در اینستاگرام دنبال کنید !
تاریخ نگارش : ۴ام فروردین ۱۳۹۴
تعداد نظرات : 8 (شما هم دیدگاه خود را بیان کنید)
آقای ناظم، خواهشمندم کوتاه کنید. دیگر سوالی نکنید. من دیگر چیزی ندارم به شما بگویم. تازه هم هیچ چیز به شما نگفتهام. آنچه درون مرا میکاود و میخورد، هنوز هم گفته نشده. اگر من میتوانستم آنچه را که درون مرا میسوزاند بیان کنم، آن وقت شاعر میشدم، نویسنده ، نقاش و هنرمند بودم و حال نیستم.
متن بالا بخشی کوتاه از کتاب “چشمهایش” اثر بزرگ علوی است. که به سادگی دلیل مستحکم بر احساسات انسان است وقتی به سمت شاعری، نویسندگی و دیگر هنرها پناه میبرد.
پیوست: همچنین بخوانید دیگر پستهای ادبی را !
تاریخ نگارش : ۲۸ام بهمن ۱۳۹۳
تعداد نظرات : 6 (شما هم دیدگاه خود را بیان کنید)
در بعضی گفتگوها [گاه جایی که گفتگو به تنش کشیده میشود] شنیدهایم که فردی میگوید:
باشه برو به اسفل السافلین
البته در صورت آشنایی با این عبارت که این متن برای شما سودی ندارد ولی اگر وقتی این عبارت را شنیدهاید متوجه معنی آن نشدید و یا حتی نحوه نگارش آن را نمیدانستید که این مطلب برای شما بس نیکو است.
خب نحوه نگارش این عبارت را که در همان تیتر آموختید: “اسفل السافلین”. و اما معنی این عبارت:
آنگونه که در فرهنگ معین آمده این معانی را همراه خود دارد: ضلالت و گمراهی، طبقه هفتم دوزخ بدترین جای جهنم.
پیوست: حضرت والا را در اینستاگرام دنبال کنید !
تاریخ نگارش : ۲۸ام آذر ۱۳۹۳
تعداد نظرات : 5 (شما هم دیدگاه خود را بیان کنید)
من چند هفته از خوندن چهار کتاب “قصههای امیرعلی” لذت وافر بردم ! توصیه اکید میکنم کتابها رو تهیه کنید و در عالم امیرعلی غرق بشید. جلد اول کتاب به چاپ سیزدهم هم رسیده.
نویسنده کتاب امیرعلی نبویان، متولد دوم فروردین سال ۱۳۵۹ و فارغالتحصیل رشته مهندسی برق از دانشگاه صنعتی مازندارن. امیرعلی نبویان در حقیقت داستانهای امیرعلی رو از مجموعه تلویزیونی “رادیو هفت” شروع کرد و اون هم با اجرای زیبای خودش.
رادیو هفت برنامهای تلویزیونی با اجرا و تهیه کنندگی منصور ضابطیان، که از شبکه آموزش پخش میشد. [برای اطلاعات بیشتر به سایت برنامه رادیو هفت سر بزنید.]
قصههای امیرعلی برپایه طنز سوار شده و شما با شخصیتهای ثابتی در ۴ کتاب روبرو هستید. شاید بامزهترین کاراکتر این مجموعه کتابها، مهران دوست امیرعلی و پدر مهران قلمداد بشن ولی تک تک کاراکترها با روایتهای امیرعلی در کتاب برای خواننده جذاب هستند. باز هم توصیه میکنم این ۴ جلد کتاب رو مطالعه کنید. حتی به سادگی میشه هر شب در جمع خانواده یکی از داستانهای کتاب رو خوند تا همه از دور هم بودن لذت ببرن.
همونطور که بالاتر گفتم امیرعلی نبویان کار خودش رو با شرکت و قصه خوانی در رادیو هفت شروع کرد و انصافآ شنیدن قصهها از زبان خود او لذتی دو چندان دارد. در سایت آپارات چند ویدیو از قصه خوانیهای امیرعلی نبویان موجود هست. پس به این لینک برید تا تمام ویدیوهای امیرعلی را بیابید !
پیوست: اگه قصههای امیرعلی رو خوندید یا شنیدید نظر خودتون رو درباره داستانها توی کامنتها بگید:).
تاریخ نگارش : ۳۰ام آبان ۱۳۹۳
تعداد نظرات : 5 (شما هم دیدگاه خود را بیان کنید)
شما هم اهل بخیه هستید ؟ خب بهتره درباره این اصطلاح عامیانه زود قضاوت نکنید علاوه بر معنی منفی این عبارت “اهل بخیه” معانی مثبتی هم وجود دارد.
در حقیقت اگر من فرضآ بگویم که فلانی در زمینه نویسندگی اهل بخیه است در حقیقت به تبحر او در آن فن و علوم اشاره میکنم.فرضآ شما :
در زمینه موسیقی اهل بخیه هستید و الی غیر…
یک معنی دیگر اهل بخیه هم این است که بخواهیم به گروهی بگوییم من هم از شما هستم. فرضآ بگویید: “بابا منم اهل بخیه ام دیگه”.
مثالهای مختلف دیگری از عبارت اهل بخیه :
” شما که خودتان اهل بخیه اید و به چم و خم موضوع واقف اید “
ادروان محمد علی جمال زاده در دارالمجانین گوید: ” … خوب است این شیوه و فنون را دیگر به ما که اهل بخیه هستیم، بگذاری …”
بزرگ علوی در خاطره ْنوشته خود (گذشت زمانه) از یکی از شوخی های زنده یاد صادق هدایت چنین یاد می کند : “امروز می خواهم یک عکس حسابی از خودم بردارم و به همه روزنامه ها بدهم تا همه دنیا بفهمند که ما هم اهل بخیه هستیم.”
پیوست : برای بیشتر دانستن درباره عبارت “اهل بخیه” این مطلب عالی و جامع را از دست ندهید !
تاریخ نگارش : ۱ام تیر ۱۳۹۳
تعداد نظرات : 6 (شما هم دیدگاه خود را بیان کنید)
بالشتهایم را میشکافم
دیگر رویا نمیبینم
از پر قوهایش برایت بال میسازم
تا به بهشت برگردی
فرشتهام…
[روز زن – مترو دروازه دولت – ۳۱ فروردین سال ۱۳۹۳ ]
تاریخ نگارش : ۱۲ام اردیبهشت ۱۳۹۳
تعداد نظرات : 8 (شما هم دیدگاه خود را بیان کنید)
آن بالا که بودم، فقط سه پیشنهاد بود. اول گفتند زنی از اهالی جورجیا همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه ای در سواحل فلوریدا داشته باشیم. با یک کوروت کروکی جگری. تنها اشکال اش این بود که زنم در چهل و سه سالگی سرطان سینه میگرفت. قبول نکردم. راست اش تحمل اش را نداشتم.
بعد موقعیت دیگری پیشنهاد کردند: پاریس، خودم هنرپیشه می شدم و زنم مدل لباس. قرار بود دو دختر دو قلو داشته باشیم. اما وقتی گفتند یکی از آنها نه سالگی در تصادفی کشته میشود گفتم حرف اش را هم نزنید.
بعد قرار شد کلودیا زنم باشد با دو پسر. قرار شد توی محله های پایین شهر ناپل زندگی کنیم. توی دخمه ای عینهو قبر. اما کسی تصادف نکند. کسی سرطان نگیرد. قبول کردم. حالا کلودیا- همین که کنارم ایستاده است – مدام می گوید خانه نور کافی ندارد، بچه ها کفش و لباس ندارند، یخچال خالی است. اما من اهمیتی نمیدهم. می دانم اوضاع می توانست بدتر از این هم باشد، با سرطان و تصادف. کلودیا اما این چیزها را نمی داند. بچه ها هم نمیدانند.
توضیح :
متن بالا از کتاب “پرسه در حوالی زندگی ” انتهاب شده، یک کتاب خاص ! این کتاب شامل چهل عکس به انتخاب کیارنگ علایی ، که بابت هر عکس مصطفی مستور یک توضیح و در حقیقت متن زیبا نوشته و جالب اینکه کتاب به همراه متن فارسی مزین به متن انگلیسی هم شده.
مصطفی مستور متولد ۱۳۴۳ از اهواز نویسنده رمانهای چون “روی ماه خداوند را ببوس” و “من گنجشک نیستم”. با او بیشتر آشنا شوید !
کیارنگ علایی متولد سال ۱۳۵۵ از مشهد عکاس، با او بیشتر آشنا شوید در وبسایت رسمیاش.
و در نهایت کتاب را از شهر کتاب در هر کجایی ایران هستید تهیه کنید.
تاریخ نگارش : ۱۶ام اسفند ۱۳۹۲
تعداد نظرات : 12 (شما هم دیدگاه خود را بیان کنید)
- امکانات
- بایگانی
- بهمن ۱۳۹۶
- تیر ۱۳۹۶
- آبان ۱۳۹۵
- تیر ۱۳۹۵
- فروردین ۱۳۹۵
- اسفند ۱۳۹۴
- بهمن ۱۳۹۴
- دی ۱۳۹۴
- آذر ۱۳۹۴
- آبان ۱۳۹۴
- شهریور ۱۳۹۴
- مرداد ۱۳۹۴
- تیر ۱۳۹۴
- اردیبهشت ۱۳۹۴
- فروردین ۱۳۹۴
- اسفند ۱۳۹۳
- بهمن ۱۳۹۳
- آذر ۱۳۹۳
- آبان ۱۳۹۳
- مهر ۱۳۹۳
- شهریور ۱۳۹۳
- مرداد ۱۳۹۳
- تیر ۱۳۹۳
- خرداد ۱۳۹۳
- اردیبهشت ۱۳۹۳
- اسفند ۱۳۹۲
- بهمن ۱۳۹۲
- دی ۱۳۹۲
- آذر ۱۳۹۲
- مهر ۱۳۹۲
- شهریور ۱۳۹۲
- مرداد ۱۳۹۲
- تیر ۱۳۹۲
- خرداد ۱۳۹۲
- اردیبهشت ۱۳۹۲
- فروردین ۱۳۹۲
- اسفند ۱۳۹۱
- دی ۱۳۹۱
- آذر ۱۳۹۱
- آبان ۱۳۹۱
- مهر ۱۳۹۱
- شهریور ۱۳۹۱
- مرداد ۱۳۹۱
- تیر ۱۳۹۱
- خرداد ۱۳۹۱
- اردیبهشت ۱۳۹۱
- فروردین ۱۳۹۱
- اسفند ۱۳۹۰
- بهمن ۱۳۹۰
- دی ۱۳۹۰
- آذر ۱۳۹۰
- آبان ۱۳۹۰
- مهر ۱۳۹۰
- شهریور ۱۳۹۰
- مرداد ۱۳۹۰
- تیر ۱۳۹۰
- خرداد ۱۳۹۰
- اردیبهشت ۱۳۹۰
- فروردین ۱۳۹۰
- اسفند ۱۳۸۹
- بهمن ۱۳۸۹
- دی ۱۳۸۹
- آذر ۱۳۸۹
- آبان ۱۳۸۹
- مهر ۱۳۸۹
- شهریور ۱۳۸۹
- مرداد ۱۳۸۹
- تیر ۱۳۸۹
- خرداد ۱۳۸۹
- اردیبهشت ۱۳۸۹
- فروردین ۱۳۸۹
- اسفند ۱۳۸۸
- بهمن ۱۳۸۸
- دی ۱۳۸۸
- آذر ۱۳۸۸
- آبان ۱۳۸۸
- مهر ۱۳۸۸
- شهریور ۱۳۸۸
- مرداد ۱۳۸۸
- تیر ۱۳۸۸
- خرداد ۱۳۸۸
- اردیبهشت ۱۳۸۸
- فروردین ۱۳۸۸
- اسفند ۱۳۸۷
- بهمن ۱۳۸۷
- دی ۱۳۸۷
- آذر ۱۳۸۷
- آبان ۱۳۸۷
- مهر ۱۳۸۷
- شهریور ۱۳۸۷
- دسته ها
- آکواریومیست
- اجتماعی
- ادبی
- از اعماق وب
- اشتباهات مضحک رایج
- اصول خفن زیستن
- اندروید
- انسانها
- انگلیسی با سرعت نور
- اینجوری بود
- بحث میکنیم
- بهلول عاقل
- پادکست
- پاسخ به خوانندگان
- پزشکی
- پیاز داغ
- تجربه
- ترینهای ۲۰۰۹
- تست هوش مامبوجامبو
- تمدن باستانی مصر
- تهوع ها
- چنین گفت
- خواندنی ها
- داستان کوتاه
- دستهبندی نشده
- دنیای برنامهنویسان
- دنیای نرم افزار
- ذهن خلاق
- روزانه ها
- سه درجه به راست
- سوالات فلسفی
- سیاست بین الملل
- سینما
- شهرها
- شیوه زندگی
- طراحی ها
- عکاسخانه
- عمومی
- فایرفاکس
- فلسفه مامبوجامبوی
- فناوری
- فیلم جدی
- فیلم های که دیدم
- کاراکتر
- کشکول
- گفتگوهای درپیتی
- مخترع جوان
- مرگ های غیر معمول
- مطبخ
- موجودات فرازمینی
- موسیقی
- هذیون